برایت بارها باید بگویم
که در رگ های من جاری شدی چون خون
که از من ساختی بار دگر مجنون
شاید . . .
از شکوه عشق خانمان سوز
برایت بارها باید قسم ها یاد کرد
برایت بارها باید سر سجده فرود آورد
شاید. . .
ز دست تو به تاریکی کوهستان غم باید سفر کرد
به دنبال تو تا خورشید باید رفت
به پیش پای تو شاید که چون یک مشت خاک بی بها گردم
برای قلب تو شاید خدا گردم
نمیدانم که در جای نگین تاج زرین کلاهت جای میگیرم
و یا در زیر پاهای تو بی رحمانه میمیرم
شاید . . .
نمیدانم که بعد از سالهای سخت و دشوار
که بعد از روزهای گرم و شیرین
زمان مردنم آیا
در آغوش تو جانم را خدا گیرد
ویا این آرزو در نطفه میمیرد
شاید . . .
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: عاشقانه - شعر-دل نوشته,
